شاينا شاينا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

ستاره هاى آسمون دل من

نه ماه روزمرگى شيرين

كم كم ،لحظه به لحظه دارى رشد ميكنيو بزرگتر و خانوم تر ميشى.....امروز بهم گفتى ماما بالاخره كوچولوس من. درسته هنوز سنت تك رقميه و لب مرز رسيده، ولى تو رقمش يه راز قشنگى پنهونه،نه.....نه ....چقدر به چشم و گوشو زبونم آشناست اين عدد...يه جورايى پر از هيجانه،پر از تازگيو حس قشنگ بودنو زندگى كردنه پر از نفس كشيدنه،پر از يه انتظار كوتاه شيرينه كه دقيقا به من ميگه دارم ميام...... نه ماه پيش بعد از نه ماه انتظار،نه ماه تصور صورت قشنگ نينى كوچولوم،نه ماه تمرين مادر شدن يه دفه سبك شدم و شادتر شدمو مسؤل شدمو شدم يه مامان كوچولو. حالا نه ماه از نه ماهى كه تو وجودم بوده ميگذرهو نه ماهه كه اومدى تو آغوشمو شيرين كردى روزگارمو كه شده پر از يه روزمرگى شيرينو ...
30 ارديبهشت 1391

لوزت مبالك مامانى

كلمه كمه جونم،همه ى عشق دنيا داره قطره قطره از قلبم ميريزه بيرونو كلمه كمه برا زبونم..... هزار بار داد ميزنم من مادرم ،تا همين پارسال كه هنوز تو دلم بودى بازم قدرت درك كلمه مادرو نداشتم ولى حالا....تا پارسال فقط به مامانم ميگفتم روزت مبارك ولى الان يادم باشه بهش بگم خاك كف پات سرمه ى چشام،چقدر قدر نشناس بودم از مادرم، توى كوچولو حالا ديگه به من بزرگ درس مادر بودنو ياد ميدى؟چقدرم تكليف شب زياد ميدى!!!! بعضى روزام بهم أملا ميگى تو كلاس درس مادريو منم چندتا كلمه غلط غلوط مينويسمو تو هم بهم جاش يه عالمه جريمه ميدو منم بعضى شبا تا صبح بيدار ميمونمو با يه عالمه عشق جريمه هامو مينويسمو هر صفحه اى كه تموم ميكنم تو با اون دستاى كوچولوتو نگاه بچگى بهم...
25 ارديبهشت 1391

ميزنم تو گوش خستگى

نميدونم عزيزم خوبم يا نه؟؟؟نميدونم به اندازه كافى مادرم يا نه؟؟؟؟ نميدونم اونقدر بزرگ شدم كه بگم من منم يانه؟؟ يه وقتايى مثل حالا خسته ميشم از آدما!!! از خونم،از خودم،از من،از من بعضى وقتا بيلياقت،از تو......همينه كه نميدونم.....همينه كه داغووووووونم،منى كه تا ديروز ميشستم پشت نيمكت مدرسمونو ميخنديدم به شيطنتاى بچگيمو زل ميزدم به تخت سياه كلاسمونو،بيست ميگرفتمو عزيز ميشدم تو دل معلما و كرى ميخوندم برا كوچيكا و ميخنديدم به رقبا و......منى كه خودمو لوس ميكردم واسه بابا و هوس بستنى نونى ميكردمو ...... منى كه بازى ميكردم تو حياطو آشپزى ميكردم رو اجاق خونه مامانوجى و خودمو شيرين ميكردم واسه مامان...... منى كه پاى تلويزيون پشت پلى استيشن با حسين جن...
12 ارديبهشت 1391
1